اندر احوالات حکیم و نقشه بردار
حکیمی را گفتندی نقشه بردار را توصیف کن؛ حکیم جامه بردرید و گفتندی؛ رنج دوران دیده این شخص، بار مالی را بر سر او خالی میکنند همانند مرد عرب سیه چٌرده همیشه زیر آفتاب است. در امان نیست از نیش کَژدُم و مار و چشمانی کمسو داشتندی، از بهر گونیا و پرگار استوانه زاویه نگر هوش و حواس بر او نمیگذارد
دنیا را همیشه گرد میپندارد و آرام میرود. قدمهایش همیشه در ذهن آن در حال شمارش هستند. هر تپهای را مینگرد منحنی بروکنر را در پس تپه دیدندی. زندگی را همچون لوپی ساده میبیند.
شباهنگام چشم از ستارگان برنمیدارد و در پس هر نگاه خویش ژیزمانی ترسیم میکند زیرا قبل رفتن دقت بازگشت را چک میکند.
نقشه بردار در هر مسیر دایره به چپ و راست را اول چک میکند. گستره دنیا را همیشه با ابعاد در ذهن خویش مینگارد. زیر سایه درختی اگر باشد زاویه درخت با سایه را در ذهن خود ترسیم میکند.
کنار جوی آبی اگر باشید شیب جوی آب را در ذهن خود ترسیم میکند. زیباییهای دنیا را همچون مثلت بندی میبیند. نقشه بردار پستی و بلندی را یکی میداند لیکن با منحنیهای میزان سختی صعود را ترسیم میکند