روزی در مبحثی از کتابی در مورد دیالوگ، خواندم که برای نقد کردن باید اصولی داشت، امروز اما زمانی است که نقد از بحث خارج شده است و گله مندی مطرح است شاید باید اصول را کنار گذاشت، ترتیب ساده ای مطرح بود من باب اینکه “با مقدمه ای شروع کنید که موضوع را شفاف کند، همین طور اشاره به کلیاتی کند که همگی بر صحت آن واقفیم” این گونه ذهن طرف مقابل به سمت اشتباهات گاه و بیگاهش خوانده میشود و به قول معروف (البته خارجی ها) فرانک در مغز آنها به سراغ پرونده های بایگانی شده و سربازی میرود که تکلیفشان به وزیدن بادی بند بوده است، بادی که بوزد و پنجره ای را باز کند و پرده ای را بلرزاند تا شاید کاسه ای نیلوفری از تاقچه زیر پنجره زمین خورده و آبی بریزد و …… خلاصه اینکه اتفاقی بیوفتد که چاره کار کنیم
پس اول مقدمه برای روشن کردن گله مندی ها از راه و شهرسازی
- صدای پراید و سمند و انواع پژو روی آسفالت صاف رو شنیدید؟ صدا نمیدن، قرچ و قروچ نمیکنند و قطعات عین فنر جلوی ساز زنبوری از جاشون در نمیرن، تا حالا فکرشو کردید که سالیانه چقدر هزینه روی خودرو های شخصیمون میکنیم از تعمیرات مکانیکال تا بدنه، اونم به خاطر آسفالت های کج و کوله
- تا به حال دقت کرده بودید که ۴ سال پیش این طورا خیابونا یه تابلوی ایستادن ممنوع داشتن و حقوقی ماهیانه نمیگرفت و صدایی هم نمیکرد، ولی کسی هم پارک نمیکرد، اما الان یه آقا بالاسر دارن به اسم پارک بان که انصافا شغل کاذبی هست و حکم همون تابلو رو داره، یک نفر، یک انسان، یک موجود زنده و متفکر نقش تابلو را بازی میکند
- داخل مترو که میشویم، گیتی هست پیشرفته و با هوش و ایستا و فلزی و بی جان، که یک نفر هر روز مراقبش هست، هر روز نگهبانی میدهد، که هنوزم نمیدانم برای چی مراقبت از این گیت با همان انسان زنده و متفکر ضروری است و ماهیانه مبلغی باید هزینه هر دو شود
- گوشه های صاف و زمخت و تیز کناره های ساختمان ها را دیدید؟ پیکره خورشید همیشه در آنها شکسته شکسته است
- خط های غیر مستقیم خیابان ها که قرار است همه ما را در راستای مسیری ثابت نگه دارند
این ها ساده ترین مقدمه ای هستند که برای یک شهرداری میتوان نوشت، آسفالت صاف و جاده و خیابان از سه هزار سال پیش بودند و ما هنوز هم …
انتقاد دکتر ترکان رئیس سازمان نظام مهندسی ساختمان
گذشته از نقد های شخصی، سازمان های وابسته و نظارتی مانند نظام مهندسی نه تنها اختیارات کمی دارند و از پس و پیش قانون جا مانده اند، بلکه هر روز هم با مصوبات جدید و بدون اصول و گاها با امضای شخصی یک مدیر از مراکز شهرداری ها زیر سوال میروند. جایی که مصوبه و قانون به صورت شفاف نه در اختیار سازمان های دیگر قرار میگیرد و نه برای عموم روشن است، مراکز خصوصی حضور دارند که میانجی و کار راه انداز هستند، قانونی با صراحت تمام و محاسبات زیاد به سادگی مورد استثنا قرار میگیرد و سخن کوتاه کنم، متن نامه به شرح زیر است، شاید نفسی باشد بر این تن بی جان